به نظر شما چه موضوعات بايسته اى وجود دارد كه در قلمرو مباحث قرآنى، نيازمند تحقيق ومطالعه بيش تر است؟
استاد عابدى: يافتن موضوعاتى كه درباره آنها اصلاً كارى نشده باشد و
شايسته پژوهش باشد، كارى ارزشمند است، اما بايد توجه داشت كه در قلمرو
قرآن ومعارف وحى، حتى موضوعات كار شده هم نياز به بازنگرى و تحقيق مداوم
دارد. چون قرآن، كتاب تدوينى است همانند جهان كه كتاب تكوينى است. اگر
آفاق طبيعت و شگفتيهاى نظام جهان، با كنكاشها و تجربه ها و مطالعات هزاران
ساله انسان، از اسرار تهى نشده است، كتاب تدوين الهى هم مى تواند از چنين
ويژگى برخوردار باشد.
كتاب تكوين پايان ندارد، يعنى علم ما به آن پايان پذير نيست، و قرآن هم
چون كتاب ختمى و پايانى است، خود بايد داراى وسعت و ژرفا و غنايى مستمر
باشد. قرآن كتابى است كه براى يك سرزمين خاص، قرن خاص يا طايفه اى نازل
نشده است. كتابى است براى بشريت و براى همه آنان كه بار تكليف بر دوش
دارند و از عقل وخرد بهره ورند، براى همه عصرهــاى پيش روى و براى همه
سرزمينهــا وملتها، چه اين كه خاتم همه كتابهاى آسمانى وجامع آنها است.
خداوند به اراده تكوينى خود نظام احسن وجودى را در عالم ايجاد كرده و به
اراده تشريعى، كتاب تدوينى جامعى به نام قرآن، نازل كرده است. اين است كه
هر اندازه بكاويم، نكته مى يابيم و نكته ها جديد خواهند بود. علوم و
معطيات اين كتاب، كيفاً و كماً غيرمتناهى هستند.
تحقيقاتى كه ما انجام مى دهيم ازموضع و منظر افكار بشرى است، ما به عنوان
انسان محدود و جائز الخطا دركتابى كه جائز الخطا نيست، به تحقيق مى
پردازيم. (لايأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه) (وبالحق أنزلناه
وبالحق نزل) اين گونه تحقيق، نياز به استمرار دارد ونبايد در يك يا چند
مرحله توقف يابد.
اين كتاب حق و خدشه ناپذير بر قلب پيامبر نازل شده، چون ظرف معصوم است،
همچنين كسانى كه مستودع كتاب و مستحفظين آن هستند; يعنى اهل بيت(ع)، معصوم
هستند. پيامبر و اوصياء مفسران حقيقى كتاب هستند، ولى ما هر مقدار در فهم
كلام الهى تلاش كنيم، متناسب با وضعيت علمى، عقلى و نفسانى ماست، وضعيت
فرد و كل هم دراين جهت يكسان است، يعنى يك كلى كه مشتمل بر افراد است.
هرگاه افراد در علم قاصر باشند، جائزالخطا و نسبى باشند، كل هم برايندش با
يك نفر از نظر رياضى ومنطقى مساوى است. بنابراين اگر كل بشريت در تفسير
تلاش مى كردند واين تلاش ادامه داشت، باز تحقيق آنان متناسب با وضعيتى بود
كه درآن قرار داشتند.
استاد عابدى: در زمينه فهم وتفسير قرآن، دومرحله داريم:
1. مرحله اكتشاف معانى قرآن براساس متن آيات و داده هاى خود قرآن. چنانكه
اكتشافهاى انسان درنظام تكوين، متكى به ابزار، راهها و امكاناتى است كه
خود طبيعت دراختيار وى مى گذارد، اين مرحله ازكشف مرادات آيه هم متكى به
محتوا ومضمون خود قرآن است. واين تلاش، تلاشى بشرى است.
2. مرحله اكتشاف مراد واقعى خداوند از آيات. دراين مرحله بايد از تبيينات
پيامبر و اوصيا بهره برد و در واقع تفسير واقعى قرآن، درخلال نصوص صحيحى
است كه ازاين مسير به ما رسيده است. هرچند ما در استفاده ازاين نصوص، باز
بايد نكته هاى چندى را ملاحظه كنيم، از جمله فهميدن نص و تشخيص محكم و
متشابه، مجمل و مبين، عام و خاص ومطلق و مقيد آنها. البته دركلام پيامبر
ناسخ و منسوخ هست، مانند قرآن، ولى دركلام اوصيا، ناسخ و منسوخ نيست، زيرا
نسخ مخصوص شارع است.
درمرحله اكتشاف معانى آيات، فقط آن ابزار عمومى كه قرآن براساس آن زمينه
ها بشر را مورد خطاب قرار داده است، به كار مى آيد; مثلاً قرآن چون به لغت
عربى است، تمام قواعد ادب عربى و اشتقاقهاى آن، رموز فصاحت و بلاغت،
درشمار ابزار كشف قرار دارند. عقل و علم و تئوريهاى ديگر، اگر در استفاده
ما ازاين لغت و عنصر عام، اختلال به وجود نياورند واين نظام لغوى و دلالى
را مختل نكنند، استفاده ازآنها بى مانع است. ولى اگر استفاده ازامور علمى
و عقلى ـ كه درجاى خود درست هم هستند ـ منجر به اختلال درمرحله اكتشاف
بشوند، به گونه اى كه ناگزير شويم براى مطابقت قرآن با آن فرضيات و
تئوريها، قواعد عمومى زبان را دست كارى كنيم، دراين صورت نبايد ازآن امور
علمى و عقلى بهره بگيريم، زيرا خود اين ايجاد اختلال، گواه آن است كه يا
اصل فرضيه و تئورى درست نيست و يا كاربرد آن دراين زمينه خاص صحيح نمى
باشد.
درعلوم نيز اين گونه است. اگر ما در علومى مانند فيزيك و شيمى ازيك قاعده
رياضى استفاده كنيم واين باعث اختلال درنظام آن علم شود، خود اين اختلال
يك هشدار است كه يا اصل آن تئورى اشكال دارد، يا كاربرد آن دراين زمينه
درست نيست.
تئوريهاى علمى يك زمينه اساسى دارند كه درآن زمينه متولد مى شوند، تصحيح
يا تكميل مى شوند وگاهى نيز ردّ و ابطال مى شوند! اگر ما ازاين تئوريها در
زمينه هاى ديگرى استفاده كنيم وموجب اختلال درآن زمينه ها شود، اين
اختلال، علامت نادرستى استفاده ازآن تئوريهاست.
استاد عابدى: موضوعى كه به نظر من نيازمند اطلاعات جدى تر مى باشد، اين
است كه نزول قرآن با ساختار ويژه آن به صورت نجومى وآياتى و در سطح كلى تر
به صورت سوره ها، ساختارى است ويژه قرآن، واز روايات اين گونه استفاده مى
شود كه كتب آسمانى پيشين از چنين شكل بيانى برخوردار نبوده اند. اين
ساختار اختصاصى، نشأت گرفته از رسالت ويژه آن است، چرا كه قرآن كتاب
تدوينى جامع وختمى است، بر وفق نظام حكمى تكوينى ترتيب يافته است. اين
گونه نيست كه قرآن اولى داشته باشد و آخرى، به اين صورت كه آغاز آن،
براستى آغاز باشد و مطالب آن مانند كتابهاى معمولى، سيرى زنجيره اى داشته
باشند وآيه بعد متكى به آيه قبل باشد، بلى فهم آيات به صورت سيستمى تكيه
بر يكديگر دارند، اما اتكاى فهم يك آيه بر آيات قبلى برابر است با اتكاى
آن بر آيات بعد و به همان اندازه است.
اولين آياتى كه بر پيامبر نازل گشت، معلوم است و آخرين آن هم مشخص، ولى
قرآن به آن صورت هم تنظيم نيافت. هرآيه اى از قرآن مى تواند اول باشد و مى
تواند آخر قرآن باشد، هرآيه خود يك كتاب است. ازاين روست كه خداوند درمقام
تحدى گاه فرموده است (قل فأتوا بكتاب من عند اللّه) وسپس درآيه اى ديگر مى
فرمايد: (قل فاتوا بعشر سور من مثله) ودر بيان سوم مى فرمايد: (قل فأتو
بسورة مثله).
موضوع ديگر، موضوعى است كه مى تواند يكى از وجوه اعجاز قرآن به شمار آيد و
آن عبارت است از ايجازگويى هايى كه در نتيجه ايجاز و مسكوت گذاردن يك امر،
توجه بيش ترى به موضوع جلب شده است; مثلاً وقتى خداوند مى گويد: (واضرب
لهم مثلاً أصحاب القرية إذ جائها المرسلون. إذ أرسلنا إليهم اثنين
فكذّبوهما فعزّزنا بثالث فقالوا إنّا إليكم لمرسلون)
دراين آيه نكات چندى ناگفته مانده است، مانند اين كه (وقتى ما رسولان را
فرستاديم و آنها به وظيفه عمل كردند و تبليغ را به شايسته ترين صورت انجام
دادند) (چه اين كه فرستادگان الهى در انجام مأموريت كم ترين كوتاهى
ندارند) (زيرا انتخاب رسولان براى رسالت، متكى به علم و حكمت خداست واين
علم و حكمت، مستلزم گزينش شايستگان وامينان و معصومان است)
اين نكته هاى ناگفته، به گونه اى در ساختار كلام نهفته مانده كه حتى اگر
اظهار مى شد، بدين اندازه جلب نظر نمى كرد. گويى خداوند اين مطالب را چنان
واضح براى انسان دانسته كه تصريح به آنها را ضرورى نشمرده است، بلكه اگر
تصريح مى كرد، مايه تطويل مى شد و هدف نهايى سخن در لابه لاى مطالب بسيارى
پنهان مى گشت.
آنچه گذشت، يعنى راز ايجاز در بسيارى از مطالب قرآن، يكى از ابعاد اعجاز قرآن است كه زمينه پژوهش و بررسى بيش تر در آن هست.